پرنسای 4ماهه ی من
سلام به دوستای گلم
خوبید خوشید سلامتیددد ان شاالله که هستید
من بعد از غیبت طولانی اومدم به وبلاگ دختری گلم...واقعععععا وقت نمیشه و همش درگیر
پرنسا خانومم...
دخترم الان 4ماه و 12روزشه....خیلی روزای شیرینیه از کاراش بگممممممممم
با قهقهه برامون میخنده.....باباش میبرش پیش یخچال و یه مگنت رو یخچال هست تلاااااشش
میکنه اونو برداره و با تلاش فراووون دستشو متمرکز میونه روش و میکشش درش میاره زوود
میبره سمت دهنش که بخوره قربونش بشمممممممممم ...خیلی تلاش میکنه غلت بزنه ولی
هنوز موفق نشده...حدیدا هم دستشو زووور میزنه به پاش برسه که نمیرسههه واییییییییییی
خلاصه کنممممممممممم شده عشق خونه چراغ خونه وقتی خوابه دیگه دلمون میگیره
یه عالمییییییییییییییی داریم باهاااش..
انقدر هم شیرین خودشو برای باباش لوس میکنه نگاش میکنه و میخنده و روشو میکنه اون
سمت و با چشماش نگاش میکنه...این دختر عشثمون شده خلاصههههههههه
باهامون وقتی حرف میزنه انثدر شیرین و خوردنی میشه لباش که از شدت شوووووق اشک تو
چشمامون جمع میشه..و خدارو شکر میکنیم برای داشتنش.........
الهی که خدا به همه دوستان گلم که منتظرن و همه اونایی که نمیشناسم این روزای شیرین رو
ببخشه............